♥♥♥♥ Brasília / São Paulo / Rio de Janeiro / Salvador.

پدر (نریمان) و پسري (سامان) مشغول قدم زدن در كوه بودند که ناگهان پای سامان به سنگی گیر کرد، به زمین افتاد و ناخودآگاه فرياد کشید: آآآی ی ی !!


صدایی از دوردست آمد: آآآی ی ی!!
سامان با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟
پاسخ شنید: کی هستی؟
سامان خشمگین شد و فریاد زد: ترسو!
باز پاسخ شنید: ترسو!
سامان با تعجب از پدرش پرسید: چه خبر است؟
پدر او، نریمان لبخندی زد و گفت: پسرم، توجه کن و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی!
صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی!

Best son ever and its not just a coffee cup for you bud

چشام باز میشه با یه خبر بد خبر بدی که منو یهو دیوونه کرد دیوونه‌ای که میگه ایومه تو چند نمیخوام ارگیو کنیم ما بکمبع

True friendship resists time distance and silence
The art of life is to know how to enjoy a little and to endure very much.
if you change the way you look at things, the things you look at change.
we must let go of the life we have planned, so as to accept the one that is waiting for us.
Change is the end result of all true learning
a friend is the hope of heart.
Honor is simply the morality of superior men
true friendship is when two friends can walk in opposite directions, yet remaind side by side.
Being trustworhy requires: Doing the right thing. And doing things right.

shanbalile